بریم سراغ فیلم "اسنک شک" ! راستش من که اسمشو اول شنیدم فکر کردم یه فیلم راجع به یه ساندویچی باحاله، ولی خب یکم فراتر از این حرفاست.
ببین، "اسنک شک" یه فیلم کمدیِ بلوغیه که اتفاقاتش تو تابستون سال ۱۹۹۱ میلادی تو یه شهر کوچیک تو نبراسکا میگذره. داستان راجع به دو تا رفیق صمیمی، اِیجِی و موسه. اینا دوتا پسر نوجوونن که کلهشون پر از ایدههای پول درآوردنه. از شرطبندی رو مسابقات اسبدوانی بگیر تا درست کردن آبجو خونگی و فروختنش تو مهمونیها! یعنی شیطنت از سرو روشون میباره.
یه روزی به گوششون میرسه که دکه تنقلات استخر شهر رو برای اجاره دادن گذاشتن مزایده. اینا هم که عاشق دردسر و البته پول، کل پسانداز دانشگاه اِیجِی رو میذارن وسط و دکه رو مال خودشون میکنن. پدر مادر اِیجِی اولش خیلی شاکی میشن که این چه کاریه، ولی اِیجِی قول میده همه پولشون رو از فروش دکه دربیاره و پس بده.
خلاصه، این دو تا رفیق دکه "اسنک شک" رو باز میکنن و کار و بارشون میگیره. روز اول کاسبی، ۱۶۰۰ دلار میزنن به جیب! تصور کن!
وسط این ماجراها، یه دختر خوشگل به اسم بروک از راه میرسه و همسایه جدید اِیجِی میشه. بروک دختر یه نظامیه و فقط تا وقتی باباش ماموریتش تموم شه اونجاست. این دختره هم یه پا آتیشپارهاس، همش اِیجِی رو سر به سر میذاره و یهویی از همه عکس میگیره. اِیجِی هم دلش میره براش. کمکش میکنه تو استخر کار پیدا کنه و بشه نجات غریق.
موسه هم که بروک رو میبینه، اونم عاشقش میشه! موسه که جسورتره، از بروک قرار میذاره. یه قرار دوتایی میذارن و اِیجِی میبینه که موسه و بروک دارن همدیگه رو میبوسن. اینجا دیگه آتیش حسادت تو دل اِیجِی شعله میکشه. رابطهی اِیجِی و موسه کم کم شکرآب میشه. از اون طرف هم دو تا قلدر زورگو، رندی و رادنی کارمایکل، که عشق استروئید و کشتیان، همش مزاحمشون میشن.
اِیجِی برای نصیحت گرفتن راجع به دخترا و زندگی میره سراغ شین، یه دوست بزرگتر که سرباز بوده و از جنگ خلیج برگشته. شین بهش دلداری میده و با هم قرار میذارن تابستون بعد برن آلاسکا کوهنوردی. اِیجِی هم با پس دادن پول و خریدن بلیط کنسرت برای پدر مادرش، دوباره دلشون رو به دست میاره.
بروک هم که انگار بیشتر از موسه از اِیجِی خوشش اومده، کم کم بهش نزدیکتر میشه. یه شب اِیجِی رو دعوت میکنه با هم برن بیرون. میرن یه مهمونی تو سینمای متروکه شهر. موسه اِیجِی رو با بروک میبینه، ولی قبل از اینکه بتونه چیزی بگه، پلیس سر میرسه و مهمونی رو بهم میزنه. همه فرار میکنن و قایم میشن. بروک و اِیجِی و موسه پشت پرده سینما قایم میشن. موسه که کلاستروفوبیا داره، نزدیک بوده لو بده جاشونو، ولی بروک با یه حرکت خفن، هر دوشون رو ساکت میکنه! (خودت بگیر چی شد دیگه 😉)
روز بعد تو دکه اسنک شک، موسه از حسودی دروغ میگه که بروک پشت پرده سینما بهش ... (بقیه شو سانسور میکنم 😁). اِیجِی هم ناراحت میشه و زودتر میره خونه. شین میاد دلداریش بده و میگه بروک واقعا از اِیجِی خوشش میاد و فقط منتظره اِیجِی یه قدم برداره.
همون شب تو یه مهمونی دیگه، اِیجِی بالاخره بروک رو میبوسه و بروک هم همراهی میکنه. موسه این صحنه رو میبینه و قهر میکنه و میره. اِیجِی هم دنبالش میره. وقتی بهش میرسه، موسه یه مشت میزنه تو صورت اِیجِی. بعد از اون، اِیجِی و موسه دیگه از هم دوری میکنن و دکه اسنک شک رو ول میکنن. دو تا قلدر کارمایکل هم میان دکه رو داغون میکنن. یه روز اِیجِی میبینه موسه داره دکه رو تمیز میکنه. اینجا دوباره با هم آشتی میکنن و قرار میذارن شیفتهاشون رو جدا کنن تا کمتر همدیگه رو ببینن.
یه روز بعد از ظهر، اِیجِی و بروک نزدیک بوده کارشون به جاهای باریک بکشه که پدر اِیجِی، قاضی کارتر، با یه خبر بد سر میرسه. قاضی با ناراحتی میگه شین تو یه تصادف ماشین کشته شده. غم از دست دادن شین، اِیجِی و موسه رو دوباره به هم نزدیک میکنه. بروک هم باهاشون همدردی میکنه، ولی خیلی زود باباش ماموریت جدید میگیره و باید از نبراسکا سیتی بره و اِیجِی رو ترک کنه و بره آلمان. بروک موقع رفتن یه دستمال جیبی مخصوص آلرژی اِیجِی و یه عکس که از اِیجِی و شین با هم گرفته رو به عنوان یادگاری بهش میده. وقتی بروک میره، اِیجِی و پدرش یه دل سیر آبجو میخورن و یه لحظه صمیمی رو تو ایوون خونشون تجربه میکنن.
بازیگرای فیلم هم خوب انتخاب شدن. کانر شری نقش اِیجِی رو بازی میکنه، گابریل لِبِل نقش موسه رو، و میکا عبدالا هم نقش بروک رو. نیک رابینسون هم نقش شین رو بازی میکنه. دیوید کاستابیل و گیلیان ویگمن هم نقش پدر و مادر اِیجِی رو بازی میکنن.
جالبه بدونی که کارگردان فیلم، آدام کارتر رِهمیر، این فیلم رو بر اساس تجربههای بچگی خودش تو نبراسکا سیتی ساخته. یعنی یه جورایی داستان زندگی خودشه. فیلمبرداریش هم تو خود نبراسکا انجام شده و یه مقدار کمک هزینه هم از دولت نبراسکا گرفتن.
از نظر منتقدا هم فیلم "اسنک شک" بیشتر نظرات مثبت گرفته. تو سایت "راتن تومیتوز" ۸۱ درصد منتقدا بهش رای مثبت دادن. منتقدا بیشتر از همه از بازی بازیگرا و حال و هوای دهه ۹۰ فیلم تعریف کردن. بعضیها هم گفتن که فیلم یه جاهایی زیادی کشدار شده و لحنش یهویی عوض میشه و یه جورایی احساسی و تصنعی میشه.
در کل، "اسنک شک" فیلمیه که اگه دلت یه کمدی نوجوونی باحال و یه کم هم نوستالژی دهه ۹۰ میخواد، میتونه انتخاب خوبی باشه. فیلم خیلی خندهدار و مفرحه و بازیگرای جوونش هم خیلی خوب از پس نقشهاشون براومدن. البته اگه دنبال یه فیلم خیلی عمیق و پیچیده میگردی، شاید این فیلم اون چیزی نباشه که میخوای. ولی برای یه شبنشینی با دوستات و خندیدن و خوش گذروندن، "اسنک شک" انتخاب خوبیه. من که خودم از دیدنش لذت بردم، مخصوصا اون صحنههای شیطنتهای نوجوونی و تلاش برای پول درآوردنشون خیلی باحال بود. یه جورایی یاد خاطرات بچگی خودمون هم میندازه آدم رو.